معنی از صور فلکی شمالی
لغت نامه دهخدا
صور شمالی. [ص ُ وَ رِ ش َ / ش ِ / ش ُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به صور فلکی شود.
صور فلکی
صور فلکی. [ص ُ وَ رِ ف َ ل َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) مجموعه هائی از ستارگان که برای شناختن و تمیز آنها ستاره شناسان بهر یک نام حیوانی یا چیز دیگر داده اند که بیش و کم آن مجموعه بدان حیوان یا شی ٔ شبیه تواند بود. و نزد قدما صور مزبور چهل و هشت بوده است و متأخران دو صورت بر صور جنوبی افزوده اند که مجموع 50 شود که برای مزید تمایز جملگی را به سه بخش کرده اند:
الف - صور شمالی و آن 21 صورت است: 1- دب اصغر 2- دب اکبر یا عرابه ٔ داود 3- تنین یا اژدها 4-کیکاوس یا قیقاوس یا ملتهب 5- عواء یا بقار یا گاوچران یا طاردالدب یا حارس الشمال یا حارس السماء یا صیّاح 6- فُکه یا اکلیل شمالی یا کاسه ٔ درویشان یا قصعهالمساکین 7- الجاثی علی رکبتیه یا راقص 8- شلیاق یانسر واقع یا دیگ پایه یا چنگ رومی یا اثافی 9- دجاجه یا اوزالعراقی 10- ذات الکرسی یا خداوند کرسی 11- برشاوش یا حامل رأس الغول یا سوار یا فرساوس 12- ممسک الاعنه یا صاحب المعز 13- حوا 14- حیه 15- تیر یا سهم 16- عقاب یا نسر طائر یا شاهین 17- دلفین 18- قطعهالفرس یا فرس اول یا اسب کوچک 19- فرس اعظم یا فرس ثانی 20- مراءهالمسلسله 21- مثلث یا سه سو.
ب - صور منطقه یا بروج و آن دوازده صورت است: 1- حمل یا بره 2- ثور یا گاو یا گاو پروین 3- جوزا یا توأمان یا دوپیکر 4- سرطان یا خرچنگ 5- اسد یا شیر 6- سنبله یا خوشه یا عذراء 7- میزان یا ترازو شاهین یا ترازو 8- عقرب یا کژدم 9- قوس یا رامی یا کمان 10- جدی یا بزغاله 11- دلو یا ساکب الماء 12- حوت یا حوتین یادو ماهی.
پ - صور جنوبی و آن هفده صورت است: 1- قیطس 2- جبار 3- نهر اردن یا نهر یا جوی 4- ارنب یا خرگوش 5- کلب اکبر یا کلب الجبار یا سگ کلان 6- کلب اصغر یا کلب مقدم یا سگ کوچک 7- شجاع 8- سفینه 9- باطیه یا معلف 10- غراب 11- قنطوروس یا سنطوروس 12- سبع یا ذئب 13- مجمره یا آتشدان 14- اکلیل جنوبی یا افسر یا قبه 15- حوت جنوبی 16- حوض یا ضفیرهالاسد یا شعر بر نیکی یا هلبه یا ذات الشعور 17- انطونیوس. رجوع به ثوابت شود.
صور
صور. [ص ُ وَ] (ع اِ) ج ِ صوره (صورت). (منتهی الارب) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل):
باغ چون مجلس کسری شده پر حور و پری
راغ چون نامه ٔ مانی شده پر نقش و صور.
فرخی.
گهی چو مرد پریسای گونه گونه صور
همی نماید زیر نگینه ٔ لبلاب.
لبیبی.
مر آمیزش گوهران را بگوی
سبب چه که چندین صور زو بخاست.
ناصرخسرو.
چون شخص دلیران همه پر ز زخم
چو دست عروسان همه در صور.
مسعودسعد.
بخت نیک آرزورسان دل است
که قلم نقشبند هر صور است.
خاقانی.
رجوع به صورت و صورهشود.
- صور فلکی، رجوع بدان کلمه شود.
صور. (ع اِ) بوق. (مهذب الاسماء). شاخ حیوان که آنرا مینوازند. (غیاث اللغات). شاخ که در آن دمند. (منتهی الارب). نای. ناقور. قرن. شاخ. (منتهی الارب):
دم صور بشناس و انگیختن
روانها به تنها برآمیختن.
اسدی.
گیتی بمثل سرای کار است
تا روز قیام و نفخت صور.
ناصرخسرو.
سندان بسنان چنان شکافد
چون صور که آسمان شکافد.
خاقانی.
رگ رگست این آب شیرین و آب شور
در خلایق میرود تا نفخ صور.
مولوی.
حریفان خلوت سرای اَلَست
به یک جرعه تا نفخه ٔ صور مست.
سعدی (بوستان).
و رجوع به صور اسرافیل شود.
حل جدول
دجاجه
از صور فلکی نیمکره شمالی
عقاب، آندرومیدا (امرا المسلسله)، بره (حمل)، کالسکه ران (ممسک الاعنه)، ارابه ران (عوا)، زرافه، خرچنگ (سرطان)، سگهای تازی، ذات الکرسی، قیفاووس، قیطس، گیسوان برنیکه، کرونا شمالی، ماکیان (دجاجه)، دلفین، اژدها (تنین)، قلعه الفرس (اسب)، دو پیکر (جوزا)، هرکوس (جاثی علی رکتبیه)، شجاع، چلیپاسه، شیر (اسد)، شیر خرد (شیر اصغر)، سیاهگوش (فهد)، چنگ رومی (شلیاق)، حوا، شکارچی (جبار)، اسب بزرگ (فرس اعظم)، برساووش، حوت (ماهی)، پیکان (سهم)، حیه، ثور، مثلث، دب اکبر (خرس بزرگ)، دب اصغر (خرس کوچک)، سنبله (عذرا)
از صور فلکی
ثور
ذاتالکرسی
ثور، جوزا
دب اکبر
ثور
جوزا، قوس
خرچنگ
قوس
ثور، قوس
اسد
حمل
اسد (شیر)، ثریا، ثور (گاو)، جدی (بزغاله)، جوزا (دو پیکر)، حمل (بره)، حوت (ماهی)، دب اصغر (خرس کوچک)، دب اکبر (خرس بزرگ)، دلو، ذات الکرسی، سرطان (خرچنگ)، سنبله، عقرب (کژدم)، قوس (کمان)، میزان (ترازو)
جوزا
سَبُع
جوزا، ثور
سنبله، کلب
جوزا
از صور فلکی، شیرعرب
اسد
فرهنگ فارسی هوشیار
مجموعه هائی از ستارگان که برای شناختن و تمیز آنها ستاره شناسان بهر نام حیوانی یا چیز دیگر داده اند که بیش و کم آن مجموعه بدان حیوان یا شیئی شبیه تواند بود
واژه پیشنهادی
عقاب، آندرومیدا (امرا المسلسله)، بره (حمل)، کالسکه ران (ممسک الاعنه)، ارابه ران (عوا)، زرافه، خرچنگ (سرطان)، سگهای تازی، ذات الکرسی، قیفاووس، قیطس، گیسوان برنیکه، کرونا شمالی، ماکیان (دجاجه)، دلفین، اژدها (تنین)، قلعه الفرس (اسب)، دو پیکر (جوزا)، هرکوس (جاثی علی رکتبیه)، شجاع، چلیپاسه، شیر (اسد)، شیر خرد (شیر اصغر)، سیاهگوش (فهد)، چنگ رومی (شلیاق)، حوا، شکارچی (جبار)، اسب بزرگ (فرس اعظم)، برساووش، حوت (ماهی)، پیکان (سهم)، حیه، ثور، مثلث، دب اکبر (خرس بزرگ)، دب اصغر (خرس کوچک)، سنبله (عذرا)
از صور فلکی
شِعرا
فرهنگ عمید
صورت
* صُوَر فلکی: (نجوم) = صورت * صورت فلکی
بوق
* صور اسرافیل: در روایات، شیپوری که اسرافیل در روز رستاخیز دو نوبت در آن میدمد. در مرتبۀ اول همۀ زندگان میمیرند و در بار دوم تمام مردگان زنده میشوند: خروش شهپر جبریل و صور اسرافیل / غریو سبحهٴ رضوان و زیور حورا (خاقانی: لغتنامه: صور اسرافیل)،
* صور صبحگاهی: [قدیمی، مجاز] آه، ناله، زاری، و فغان هنگام صبح: به صور صبحگاهی برشکافم / صلیب روزن این بام خضرا (خاقانی: ۲۴)،
* صور نیمشبی: [قدیمی، مجاز] آه، ناله، زاری، و فغان در نیمشب: به صور نیمشبی درشکن رواق فلک / به ناوک سحری برشکن مصاف قضا (خاقانی: ۸)،
معادل ابجد
825